Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «ایسنا»
2024-04-30@06:43:22 GMT

سربیشه؛ از جاذبه‌های تاریخی تا موطن پدران علم

تاریخ انتشار: ۵ فروردین ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۷۳۹۱۱۹۲

سربیشه؛ از جاذبه‌های تاریخی تا موطن پدران علم

ایسنا/خراسان جنوبی شهرستان سربیشه دارای جاذبه‌های طبیعی و تاریخی بسیاری است که می‌تواند یک سفر گردشگری خاطره‌انگیز را رقم بزند.

سربیشه مرکز شهرستان سربیشه واقع در استان خراسان جنوبی است. شهر سربیشه در فاصله ۶۶ کیلومتری بیرجند، مرکز استان خراسان جنوبی واقع شده است. قدمت « شهرستان سربیشه » به زمان زرتشتیان بر می‌گردد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

محوطه‌ها، تپه‌های باستانی، قلعه و خانه‌های قدیمی و غارها و روستاهای تاریخی آن، نشان گر سابقه تمدن طولانی در این دیار است.

به گزارش ایسنا، در مورد وجه تسمیه این شهرستان گفته اند که در قمست جنوبی این شهر زمین آبخیز و سرسبزی وجود داشته که مدخل ورودی این شهر بوده لذا به این شهرستان، سربیشه گفته‌اند.

شهرهای نهبندان، بیرجند و درمیان چون نگینی سربیشه را در برگرفته‌اند. همچنین دهستان‌های درح، مومن آباد، مود و ناهارجان نیز از توابع این شهرستان هستند.

مرکز مهم قالی بافی

مود یکی از توابع سربیشه است و این منطقه مرکزی مهم برای قالیبافی محسوب می شود که قالی این روستا از مرغوبترین نوع قالی در جهان است و شهرت جهانی دارد. قالی و قالیچه بافی، حوله بافی، برک بافی، نمد مالی، رنگرزی سنتی، گلیم بافی، پلاس بافی ، رودوزی‌های سنتی و لباس‌های محلی از جمله صنایع دستی شهر و شهرستان سربیشه است.

دکتر کاظم معتمدنژاد ( پدر علم ارتباطات ایران زمین ) و دکتر مهدی بلالی مود ( پدر علم سم شناسی ایران ) را می‌توان از مشاهیر شهرستان سربیشه نام برد. این شهرستان به خاطر داشتن آب و هوای مساعد و ییلاقی، مناسب کشاورزی اقلامی چون گندم، آلو، عناب، زرشک، زعفران، جو و پسته است و از این میان پسته به وجود آمدن صنایع غذایی منطقه شده و نیز آلوخشک هم در این شهرستان فرآوری می‌شود. انواع اشکنه، قروت بنه، پلو سبزی و گوشت داغ از جمله غذاهای محلی این شهرستان محسوب می‌شود.

قلعه باغ مود

قلعه باغ مود در فاصله ۳۰ کیلومتری بیرجند و در شهر مود واقع شده است. حصار این باغ دارای ۲۰ برج مدور با فواصل مشخص از یکدیگر است. علاوه بر این برج‌ها یک خندق به عرض تقریباً ۱۰ متر دور تا دور حصار حفر شده که دفاع از قلعه را آسانتر می نموده است. در داخل قلعه بقایایی از یک بنای قدیمی که عمارتی تشریفاتی بوده بر جای مانده و شامل چند ایوان، بقایای یک هشتی، راهروها و اتاق‌ها است. این مجموعه گنجینه ای ارزشمند از تزئینات وابسته به معماری را در خود جای داده است.

مسجد جامع پخت

این مسجد در داخل روستای پخت در فاصله حدود ۱۰ کیلومتری غرب سربیشه قرار دارد. مهم‌ترین عناصر معماری مسجد پخت عبارتند از سر در ورودی، دالان، صحن مرکزی و شبستان، سر در ورودی دارای طاق جناغی است که عرض دهانه آن ۳۱۰ سانتیمتر است و پوشش سقف آن از نوع گنبدهای کم‌خیز است.

مسجد جامع پخت با ۲.۵ قرن قدمت، در سربیشه واقع شده است؛ همان که دیوارهای قدیمی‌اش با تو سخن می‌گوید و تو را به داخل مسجد با حیاطی از درخت‌های سر به آسمان کشیده که گویی با خدا نجوا می‌کنند و ایوان‌های سقف کوتاه فرا می‌خوانند.

این بنای تاریخی ارزشمند که هنوز هم مورد استفاده قرار می‌گیرد، در سال‌های اخیر بازسازی و مرمت شده و هنوز هم چون قرن‌ها پیش ملجأ نمازگزاران است.

قلعه برکوه

قلعه برکوه نیز در ردیف آثار تاریخی شاخص سربیشه قرار گرفته که با شماره ثبت ملی ۱۷۰۶۲ قدمت آن به دوران صفویه و قاجاریه برمی‌گردد. در حاشیه روستای برکوه در جنوب سربیشه، قلعه‌ای خشت و گلی با پلان چهار گوش و برج‌هایی در اطراف و حصار خارجی دیده می‌شود. فضاهای داخلی قلعه شامل اطاقهای متعدد به همراه حیاط مرکزی، راهروها و فضاهای ارتباطی بوده که بخش اعظم آن تخریب شده است. این قلعه در زمینی هموار ساخته شده وازنوع قلعه های بیابانی بانقشه چهار ضلعی است.

بازالت‌های منشوری؛ جاذبه‌ای طبیعی

بازالت‌های منشوری سربیشه در استان خراسان جنوبی قرار گرفته است. ستون‌های منشوری بازالتی ماکو ، یکی از نمونه‌های کم نظیر جهان است که حاصل انجماد گدازه‌های آتشفشانی در دوره سوم زمین شناسی است. انقباض ناشی از انجماد گدازه و نیروی کششی در سه جهت موازی با سطح گدازه و با فاصله زاویه ای ۱۲۰ درجه از یکدیگر اثر می‌کنند، در نتیجه تاثیر این نیروها، توده آذرین در جهت قائم به ستون‌های شش‌گوش مستقیم تبدیل می‌گردد . معمولا ردیف منشورهای عمیق‌تر ، منظم‌تر از ردیف منشورهای بالایی گدازه است.

چشمه آب ترش سربیشه

مجموعه آبدرمانی آبترش در فاصله ۳۴ کیلومتری شمال غرب شهر سربیشه قرار گرفته. دسترسی به این مکان از طریق جاده اصلی سربیشه به بیرجند وسپس جاده فرعی به سمت شمال به طول ۱۹ کیلومتر امکانپذیر است.

آب ترش این شهرستان به لحاظ داشتن آب معدنی و شرایط محیطی بکر و زیرساخت مناسب، یکی از مناطق شاخص گردشگری در سربیشه است.آب چشمه آبترش سربیشه یکی از این جاذبه‌های خدادادی و طبیعی است که گردشگران فراوانی را جذب کرده است.آبترش از شکاف سنگ‌های آندزیت بازالت از زمین خارج می‌شود و بالا بودن مقدار گاز دی‌اکسیدکربن و سیلیس نشان‌دهنده منشأ عمیق آب این چشمه است.

آبترش سربیشه در ردیف آب‌های کلروسدیم و سولفات کلسیم همراه با منیزیم ولرم بوده که دارای خواص درمانی برای بیماری‌های پوستی، گوارشی و سوء هاضمه است.

منطقه شکارممنوع جیک و زیدر

منطقه جیک و زیدر به استناد بند “و” ماده ۶ قانون حفاظت و بهسازی محیط زیست از تاریخ ۱۵ آبان ۹۰ به مدت ۵ سال به عنوان منطقه شکار ممنوع به تصویب سازمان حفاظت محیط زیست رسیده است. با توجه به اقلیم گرم و خشک منطقه، پوشش گیاهی نیمه بیابانی و کوهپایه ای در منطقه دیده می شود، گیاهان این منطقه عبارتند از درمنه دشتی، درمنه کوهی، سبد، پیچک بیابانی، گون، گز، بادامشک، بادام خاردار، بنه، مخلصه، بومادران، کاروانکش، کلاه میرحسن، کلاه میر حسن و هزار خار است.

جیگ و زیدر از تنوع زیستی مطلوبی برخودار است. گونه‌های جانوری متنوع در منطقه زیست می‌کنند چراکه ارتفاعات، ورزش باد و اشکال زمین شناختی بر میزان پراکنش و زیستگاههای گونه تاثیر گذاشته است.
از جمله پستانداران منطقه می‌توان گرگ، شغال، روباه، روباه شنی، قوچ وحشی ، خرگوش، خارپشت ایرانی، موش بزرگ، موش خانگی، خفاش بال سفید، کفتار، تشی نام برد.

قلعه تاریخی اسفزار

قلعه تاریخی اسفزار در شهرستان سربیشه برفراز تپه‌ای مشرف به روستای اسفزار قرار دارد. این قلعه از جمله قلعه‌های خشتی و گلی با حصار خارجی و برج‌هایی در چهارگوشه می‌باشد که به عنوان بنایی دفاعی در مقابل حمله مهاجمان و راهزنان بنا شده است.قلعه اسفزار دارای بارو و ۴ برج در چهار گوشه است و قدمت آن به اواخر صفویه تا اواخر قاجار برمی‌گردد.

روستای شواکند

روستای «شواکند» از توابع بخش مود شهرستان سربیشه استان خراسان جنوبی، در ۹ کیلومتری مود و ۳۸ کیلومتری شهر سربیشه قرار دارد. شواکند حدود ۶۵۰ سال قدمت علمی دارد؛ ولی عده‌ای معتقدند که این روستا از دوره ساسانیان بوده است چرا که قبرستان گبرها در این روستا وجود دارد که از این نظر قدمت این روستا به دوره زرتشت می‌رسد. وجه تسمیه روستای شواکند به معنی کف دست است، یعنی محلی که با زحمت و تلاش زیاد احداث شده است.

روستای لانو

روستای لانو در بخش درح شهرستان سربیشه و مرکز دهستان لانو است. این روستا از سمت شمال به روستای دهنه تنگل و از جنوب به روستای دربلوند و از شرق به رشته کوه خار درجان و از سمت مغرب به روستا های مرکه و تجشک و رشته کوه دیمه زار محدود است.

از آثار دیدنی و تاریخی لانو می‌توان به آسیاب روستا اشاره کرد که قدمت بیش از هزار سال دارد که با سیستم سنتی آرد مردم لانو و روستاهای همجوار را تامین میکرده است و از دیگر آثار تاریخی و گردشگری روستا می‌توان به قلعه لانو، پاسگاه قدیمی دهستان ، بافت قدیمی روستا، کشمان سرسبز و وسیع و اماکن زیارتی موجود در روستا اشاره کرد.

مزار بی‌بی زینب خاتون

مزار کاهی یا همان بقعه مبارکه بی‌بی زینب خاتون (س) در شهرستان سربیشه واقع شده‌است که از مهم‌ترین مکان‌های سیاحتی و زیارتی شهرستان به‌شمار می‌آید که همه ساله هزاران عاشق و شیفته اهل بیت (ع) از آن دیدن می‌کنند. این آرامگاه متعلق به خواهر امام رضا(ع) است.

روستای شیرگ آقا

«شیرگ آقا» روستایی است از توابع بخش مرکزی شهرستان سربیشه در استان خراسان جنوبی. روستای «شیرگ آقا» از شمال به درمیان، از شرق به آبترش سربیشه و از جنوب به بیرجند متصل می‌شود و فاصله آن تا مرکز استان ۷۰ کیلومتر است. شیرگ آقا در دامنه کوه مومن آباد پر جمعیت ترین روستا به حساب می‌آید و از سابقه زیادی برخوردار است.

روستای چنشت و یک غار طبیعی

چِنِشت، یکی از روستاهای دهستان نهارجان بخش مود شهرستان سربیشه در استان خراسان جنوبی است.این روستا به علت جاذبه‌های طبیعی، تاریخی و فرهنگی به عنوان یکی از روستاهای هدف گردشگری در استان خراسان جنوبی شناخته می‌شود. چنشت در میان رشته کوه باقران قرار گرفته و فاصله آن تا بیرجند، مرکز استان خراسان جنوبی، ۶۰ کیلومتر است.

این غار اسرارآمیز در ۶۰ کیلومتری جنوب شهرستان سربیشه و غرب روستای چنشت بر دامنه کوه باقران قرار دارد. غار چنشت بر اساس متون تاریخی، ۶۱۴ سال پیش به وسیله «سیدمحمد مشعشع» کشف شده است.

مزار سید حامد علوی

واقع در روستای چنشت، دهستان نهارجان بخش مود، در فاصله ۶۰ کیلومتری سربیشه و ۸ کیلومتری مزار کاهی قرار دارد. بنابر روایات، سید حامد علوی از فرزندان امام جعفر صادق (ع) بوده که توسط عمال خلیفه عباسی در چنشت زخمی و در محل بیتوته خود ، یعنی" غار چنشت" فوت کرده. پس از کشف غار ، نسبت به انتقال اجساد سید حامد علوی و دو فرزندش به درون بقعه ای که به این منظور ساخته شده بود ، اقدام می شه. در مورد سرگذشت و نحوه شهادت این سید بزرگوار، بنا بر نقل از کتاب بهارستان آیت الله آیتی  در کتاب تاریخ حسامی چنین آمده که در عهد خلافت عبد الکریم عباسی با گروهی از مردمان خاندان خود که معروف به باقریه بودند، از یثرب به ری و از آنجا به خراسان آمده و در بعضی از نواحی خراسان، متوطن شدند و چندی نگذشت که به علت ظلم و ستم عباسیان و عداوت شدید آنها به خاندان عصمت و طهارت، به منظور تاسیس دولت علوی بر علیه عباسیان قیام کردند.

خانه یاوری سربیشه

خانه یاوری از دیگر بناهای تاریخی سربیشه است. این خانه در داخل شهر سربیشه درمیان اراضی کشاورزی بر فراز تپه‌ای بلند و در جوار بقایای قلعه کهنه سربیشه قرار گرفته مهمترین عناصر معماری آن عبارتند از سردرورودی، هشتی، دالان ارتباطی، حیاط مرکزی یا میانسرا، ایوانها، اتاق‌های متعدد، مطبخ و انبار. در داخل مطبخ هنوز عناصری نظیر اجاق، تنور و هیزم خانه وجود دارد و پوشش سقف از نوع گنبدی است. در کنار مطبخ پستویی وجود دارد که هنوز کندوک‌های مخصوص ذخیره آذوقه و غلات(خمره‌های بزرگ گلی) در آن به چشم می‌خورد. از مهم‌ترین عناصر تزئینی این اثر می‌توان به تزئینات هندسی آجری در نمای ورودی، رخبام‌های حیاط و همچنین نقاشی‌های دیوار در اتاق‌های ضلع جنوبی بنا اشاره کرد.

انتهای پیام

منبع: ایسنا

کلیدواژه: استانی فرهنگی و هنری شهرستان سربیشه شرق باشکوه کاظم معتمد نژاد جاذبه های طبیعی استانی اجتماعی استانی اقتصادی استانی سیاسی استانی فرهنگی و هنری منطقه مازندران استانی شهرستانها مهار تورم و رشد تولید اخبار اجتماعی خوزستان استانی اجتماعی استانی اقتصادی استانی سیاسی استانی فرهنگی و هنری استان خراسان جنوبی شهرستان سربیشه واقع شده سربیشه قرار شهر سربیشه شیرگ آقا

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.isna.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایسنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۳۹۱۱۹۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

در این روستا یک شب در سال همه کوفته می خورند | مراسم «اوکوز قوربانی» در روستای اسفنجان شهرستان اسکو

به گزارش همشهری آنلاین، در سی و ششمین روز بهار اهالی روستای اسفنجان اسکو به نیت بارش باران و دفع بلا از روستا گاوی را قربانی کرده و با گوشت آن کوفته درست می کنند.

روز پنجشنبه ششم اردیبهشت ماه مصادف با سی و ششمین روز بهار به روستای اسفنجان آمدم تا راوی مراسم سنتی چندین صدساله باشم که به اعتقاد مردم محلی این رسم سنتی ریشه در اعتقادات و باور دیرینه این مردم دارد.

ساعت ۸و ۳۰ دقیقه صبح خود را به روستای اسفنجان می رسانم، روستایی آباد و سرسبز با انبوه درختان گردو، بادام و میوه های مختلف که شکوفه های اردیبهشتی در سرشاخه های درختان به رقص درآمده و نوید میوه های آبدار و خوشمزه را می دهند.

اهالی روستا در محله ها پرتعداد هستند، از پسر جوانی آدرس محل اجرای مراسم قربانی را می پرسم «۲۰۰ متر دیگر هم که بروی به مسجد جامع می‌رسی، در همان میدان منتظر باش همه چیز را می بینی.»

به حرفش گوش می کنم و جلوتر می روم، مقابل مسجد جامع چند نفر از ریش سفیدان روستا روی نیمکت نشسته اند. یک آقای جوان هم یک دستگاه کارتخوان دستش گرفته و ایستاده. «سلام آقا صبح به خیر، من خبرنگارم آمدم از مراسم قربانی شما گزارش بنویسم، راهنماییم می کنید که مراسم کجا برگزار می شود و نحوه اجرای آن چطور است؟» متوجه می شود که اطلاعاتی خاصی ندارم در حالی که کارت یکی از اهالی را به کارتخوان می کشد «خانم کمی صبر کن همه چیز را خودت می بینی و می توانی بنویسی.»

خُب باشه، یه سوال این کارتخوان برای چیه و شما چکار می کنی؟ نگاهم می کند و می گوید: «از یک هفته مانده به اجرای مراسم سنتی «اوکوز قوربانی» اهالی روستا در خرید قربانی مشارکت می کنند و هر خانوار هر چقدر که بتواند سهیم می‌شود. معمولا از ۳۰۰ هزار تومان تا چهار، پنج میلیون تومان کمک می کنند؛ امسال دو راس گاو به قیمت ۳۲۰ میلیون تومان خریداری شده.

تا حرف هایش تمام شود برای چند نفر از اهالی روستا کارت می کشد.

روبه روی مسجد جامع پیرمردی روی نیمکت نشسته، کنارش می روم، سلام و صبح به خیر و احوالپرسی می کنیم؛ حاج آقا به سلامتی شما چند سال داری؟ من متولد سال ۱۳۱۷ هستم و ۸۵ سال سن دارم.

از چند سالگی مراسم «اوکوز قوربانی» را به یاد می آوری؟ از بچگی، پسربچه چهار، پنج ساله ای بودم که دنبال قربانی راه می افتادیم و کوچه به کوچه می رفتیم.

فلسفه این قربانی چیه؟ اجداد ما این قربانی را به نیت دفع بلا از روستا و داشتن محصولات کشاورزی پربار و بابرکت انجام می دادند و سینه به سینه منتقل شده است.

البته ما شنیده ایم ایام قدیم در این منطقه بادهای بسیار شدیدی می وزید که باعث تخریب محصولات کشاورزی می شد اهالی روستا نیت می کنند برای کاهش بادها و تبدیل شدن آن به بارش باران قربانی کنند تا بلا دور شود.

روز اصلی برگزاری مراسم چه روزی است؟ مراسم سنتی قربانی کردن سی و ششمین روز بهار است. یا به عبارت دیگر اولین پنجشنبه اردیبهشت ماه.

اگر سی و ششمین روز بهار با اولین پنجشنبه اردیبهشت ماه مصادف بود که خیلی عالی است اگر نه چند روز قبل یا چند روز بعد برگزار می‌شود که مصادف با روز پنجشنبه باشد.

قربانی را آوردند

حرف هایم با حاج آقای ۸۵ ساله گل انداخته، کمی آن طرف تر پسر بچه ای دوان دوان خود را به بابابزرگش می رساند «حاجی بابا قربانی را آوردند.»

سرم را بلند کرده و می بینم از سمت چپ و به اصطلاح محلی از «بالا محله»

چند نفر از مردان و جوانان روستا یک راس گاو نر بزرگ قهوه ای رنگ را در حالی که طنابی به دور گردن او انداخته اند مقابل مسجد جامع می‌آورند.

یکی از اهالی روستا می گوید «خانم خبرنگار مراسم از حالا شروع می شود، این گاو قربانی را محله به محله می گردانیم اگر دوست داشتی می توانی با ما بیایی» سپس نگاهی به کفش هایم می کند «آهان کفش ورزشی پوشیدی می توانی بیایی.»

چشم می گویم و راه می افتیم.

از محله میدان به محله پایین و از آنجا به محله «شَهَر یُولی» می رویم. کوچه‌های روستا آسفالت هستند.

شب کوفته خوران

گاو قربانی که از محلات رد می شود زنان و مردانی را می بینم که جلوی در خانه ایستاده و بشقابی به دست گرفته اند.

دو پیرزن روستایی چادرگلدار به سر کرده و منتظر رد شدن قربانی از محله هستند.

سلام حاج خانم؛ سلام دخترم، مثل اینکه اهل این روستا نیستی؟ نه نیستم، امروز اینجا مهمانم.

می توانی تا شب بمانی تا برایت کوفته درست کنم. آخه امشب همه اهالی روستا برای شام کوفته می خورند.

موضوع برایم جالب می شود.

حاج خانم بشقاب گردو را در کیسه سفید پسر جوان می ریزد و می گوید «امشب همه اهالی روستا مهمان دارند» و شام کوفته می پزند.

گوشت قربانی بین همه اهالی روستا پخش می شود و خودمان هم کمی گوشت دیگر به آن اضافه می کنیم. امروز و امشب تمام اسفنجانی هایی که مقیم شهرهای تبریز، اسکو، خسروشهر، سهند و سایر شهرهای اطراف هستند به اسفنجان می آیند و در مراسم شرکت می کنند و شب هم هر خانواده برای شام کوفته درست می کند. «این یک رسم سنتی و قدیمی است و ما همه به آن اعتقاد داریم.»

راستی حاج خانم اسم شما چی بود؟ عرفان خانم بنویسی کافیه. اونم چشم

حاج خانم همسایه هم در تکمیل صحبت های او ادامه می دهد: ما اسفنجانی ها هر شهری که باشیم باید امروز به روستا بیاییم و در این مراسم شرکت کنیم.

راستی تا گوشت قربانی نیاید ما دست و دلمان به کار پختن کوفته نمی رود. حتی ۲۰ بار هم کوفته بپزیم به طعم و خوشمزه گی کوفته گوشت قربانی نمی رسد.

تحفه ای تقدیم جوانان

حاج خانم این بشقاب گردو چی بود که در کیسه سفید ریختی؟ وقتی گاو قربانی را محله به محله می گردانند چند پسر جوان کیسه های سفیدی به دست گرفته و همراه گاو قربانی حرکت می کنند هر کدام از اهل محل تحفه ای به آنها می‌دهند. بعضی ها به نیت نذر و نیاز و برطرف شدن حاجت می دهند و بعضی هم نذر ندارند و فقط برای تشکر از جوانان است.

ما الان ۵۰ سال است که هر سال یک بشقاب گردو به این جوانان هدیه می دهیم.

ممکن است خانواده ای یک قواره پارچه پیراهنی یا یک جفت جوراب، پول نقد، میوه و نان محلی بدهد.

خلاصه اینکه هر کس هرچی عشقش می کشد می دهد.

با این حاج خانم ها که گرم صحبت شدم اهالی روستا دو محله «حمام و علی اصغر» را هم پشت سر گذاشتند.

به حاج خانم جلیل زاده می گویم حالا که اهالی رفتند من از کجا بروم که آنها را پیدا کنم «دخترم نگران نباش همه محله ها به هم راه دارند فکر کنم الان به محله «عیدآوا» می روند. همین کوچه را بروی بالا بهشان می رسی.»

کوچه های آسفالت و سربالایی را طی می کنم. به نفس نفس زدن افتادم.

فکر می کنم گاو قربانی را دو، سه تا محله دیگر هم بگردانند قربانی می کنند و تمام می شود. در حالی که سخت در اشتباه بودم و کلی کار داریم.

نمی دانم از کدام محله رفتم و به کجا رسیدم، خبری از اهالی روستا که گاو قربانی را می گرداندند نبود کمی استراحت می کنم. موتورسواری از کنارم رد می شود؛ آقا چه خبر از قربانی، کجا برده‌اند؟ از محله باباحسن می‌آورند به پیرسنگ.

پُرسان پُرسان به محله باباحسن می روم، تعداد اهالی روستا که همراه گاو قربانی حرکت می کنند بیشتر شده است. اکثر آنها پسران جوان و نوجوانان هستند.

دوباره با آنها همراه می شوم. از اینکه در بین آنها خبری از خانم ها نیست -حتی یک نفر خانم- تعجب می کنم. از یکی از اهالی روستا می پرسم پس خانم ها کجا هستند آنها گاو قربانی را همراهی نمی کنند؟ نه، زنان روستا به دنبال گاو قربانی نمی آیند. آنها در قربانگاه منتظر هستند.

خب الان برنامه چیه؟ الان گرداندن گاو قربانی در تمام محله های روستا تمام شده و از محله «باباحسن» به طرف پیرسنگ می رویم.

«پیرسنگ» چیه؟

«پیرسنگ» در کوه واقع شده و چند تا سنگ قبر هم آنجا هست. آنجا گاو قربانی را سه بار دور «پیرسنگ» می گردانند بعد به «قوربان داغی» می برند و ذبح می کنند.

قبل از اینکه به «پیرسنگ» برویم گاو قربانی را به قنات «عیدآباد» یا «عید آوا» که در مسیر بود برده و به او آب می‌دهند.

به طرف «پیرسنگ» حرکت می کنیم. اهالی می گویند از کوچه های روستا تا «پیرسنگ» حدود سه کیلومتر است.

در راه «پیرسنگ» با یکی دیگر از اهالی روستا همکلام می شوم. این پیرمرد روستایی هم مثل سایر اهالی هرسال در این مراسم شرکت می کند. وقتی از کم و کیف مراسم می پرسم می گوید:در زمان های قدیم کاروان های زیادی برای هفته بازار اسفنجان از این مسیر رفت و آمد می کردنداهالی روستا از گوشت قربانی در بین این کاروانیان هم توزیع می کردند.

البته چند سال قبل که روستا مثل حالا بزرگ نبود یک گوسفند قربانی می کردند ولی الان که جمعیت روستا زیاد شده یک یا دو راس گاو قربانی می شود.

همین طور که به طرف «پیرسنگ» حرکت می کنیم چندین بار صدای سلام و صلوات بلند می شود.

آقای مسنی که در جلو و کنار گاو قربانی حرکت می کند به نیت شهدای صدر اسلام تا کنون با صدای بلند صلوات می فرستد و اهالی با او همراهی می کنند.

یک ساعت و شاید هم بیشتر در دامنه کوه جلو می رویم تا به پیرسنگ می رسیم.

دیگر نای رفتن ندارم به شدت تشنه ام و پاهایم خسته از این همه کوهپیمایی.

پسر نوجوانی دو بطری آب در دست گرفته و همراه اهالی به طرف کوه می رود. از پشت سر صدایش کرده و آب می خواهم. یکی از بطری های آب را از او گرفته و سر می کشم.

با همه خستگی به پیرسنگ می‌رسیم. گاو قربانی بیچاره هم خیلی خسته شده، پاهایش همراهی نمی کند تا به محل اصلی برسد. چند نفر از جوانان هل می دهند. بالاخره حرکت می کند.

برای رسیدن به مقبره «پیرسنگ» حدود ۲۰ تا ۳۰ عدد پله کم ارتفاع کار کرده اند ولی اهالی ترجیح می دهند از تپه ها بالا بروند.

به محل اصلی «پیرسنگ» می رسیم. اینجا چند مورد سنگ قبر بزرگ می بینم که شکسته شده و هر کدام به طرفی پرت شده اند.

اهالی روستا نمی دانند این سنگ قبرها متعلق به چه کسانی هستند. حتی نمی دانند این «پیرسنگ» که گاوقربانی را سه بار دور آن می گردانند متعلق به کسی است یا نه.

دزدان عتیقه به هیچ چیز رحم نمی کنند؛ اهالی می گویند این سنگ قبرهای شکسته شده را دزدان عتیقه به این روز انداخته‌اند.

آنها به هیچ چیز رحم نمی کنند. چند سال پیش بود که در روستا تخریب قبرها توسط افراد ناشناسی که دنبال عتیقه بودند دهان به دهان می گشت.

پیرسنگ در تسخیر زباله های پلاستیکی

آنجا یک مقبره ای دیدم که در آن بسته بود. چشم هایم را به پنجره نزدیک کرده و داخل آن را نگاه کردم ولی به جز مزار و قبر همه چیز داخل آن بود و بیشتر زباله های پلاستیکی آنجا را به تصرف خود درآورده بود.

خلاصه هر چه که بود گاو قربانی را سه بار دور پیرسنگ گرداندند. همان آقای مسن که اسمش را نمی دانم و طناب دور گردن گاو را گرفته بود بعد از سه بار گرداندن گاو درخواست کرد فاتحه ای برای شهدا و همه آنهایی که در این منطقه به خاک سپرده شده اند خوانده شود.

اهالی همه باهم فاتحه می خوانند و صلوات می فرستند.

پاترولی که ناجی من شد

اعلام کردند همه باهم به طرف «قوربان داغی» می رویم.

«قوربان داغی» کجاست؟ مرد میانسال دستش را به طرف قله کوهی گرفته و می گوید: آن قله کوه را می بینی که مردم یواش یواش به آن سمت می روند آنجا قوربان داغی است.

تا آنجا چقدر فاصله است؟ حدود دو کیلومتر باید کوهنوردی کنیم.

مانده بودم چطور به پاهای خسته ام بگویم که هنوز دو کیلومتر دیگر باید برویم و به قوربان داغی برسیم.

خستگی بد جوری توانم را گرفته بود. اما خدا همیشه سربزنگاه به کمک آدم می آید.

سرم را انداختم پایین و از پله ها کم ارتفاع پیرسنگ پایین می آمدم که یکی از اهالی روستا انگار که از ریخت و قیافه و پاهای خسته ام خبر داشته باشد صدایم کرد و گفت" خانم شما خبرنگاری؟

بله؛ من تا «قوربان داغی» با ماشین می روم اگه بخواهید می توانید با ما بیایید.

مگر تا بالای کوه هم ماشین می رود؟ بله، ماشین پاترول اگر کمک فنر داشته باشد تا نوک قله هم می رود.

خیلی خوشحال شدم و سراغ ماشین پاترولش را گرفتم.

به قول خودش از ماشین پاترولش فقط موتورش سالم و بی نقص بود. «خانم خبرنگار شرمنده، به سر و وضعش نگاه نکن، این ماشین برای کارم است شاید خیلی درب و داغون باشد ولی موتورش سالم است و هیچ نقص فنی ندارد. صحیح و سالم به آنجا می رویم.»

سریع بالا می روم و می نشینم، یکی از فامیل هایشان هم داخل پاترول نشسته. «دخترم نترس بیا بالا» این ماشین کوه و کمر است. حتی نیسان هم نمی تواند کوه را بالا برود ولی پاترول با کمک فنرهایش به راحتی حرکت می کند.

به آرامی حرکت می کنیم و چند دقیقه بعد به قوربان داغی می رسیم. تشکر کرده و پیاده می شوم و می گویم «اجازه می دهید موقع برگشتن هم با شما بیایم من خیلی خسته شدم» بله حتما منتظر می شوم کارتان تمام شود.

ذکر مصیبت اهل بیت

از دیدن انبوه جمعیتی که در قوربان داغی منتظر رسیدن گاو قربانی هستند تعجب می کنم.

اهالی روستاهای دور و نزدیک از شهرهای مختلف آمده بودند.

تا رسیدن گاوقربانی یکی از اهالی روستا با میکروفنی که در دست دارد دعای توسل می خواند.

وقتی در دعای توسل نام مبارک امام حسین(ع) را می خواند در حق حضرت سیدالشهدا و شهدای کربلا ذکر مصیبت می گوید.

بعد دعای توسل را دوباره تا انتها می خواند. دعای توسل که تمام می شود اهالی روستا همه باهم دعای فرج می خوانند.

موقع اذان ظهر است و کم کم گاو قربانی به قوربان داغی می رسد. جایگاه مخصوصی برای ذبح قربانی در نظر گرفته اند ولی ازدحام جمعیت اجازه نمی دهد آنجا را از نزدیک ببینم.

موقع ذبح قربانی همان آقایی که دعای توسل می خواند برای تعجیل در ظهور حضرت ولی عصر(عج)، بارش باران و رحمت الهی، پربار شدن محصولات کشاورزی، دفع بلا و آسیب از روستا دعا می کند و همه مردم آمین می گویند.

گاو قربانی ذبح می شود، اهالی روستا از همان زمان قدیم از محل ذبح قربانی یک جوی یا نهر مانندی درست کرده و انتهای آن چاهی حفر کرده و سر چاه را با سنگ های بزرگ پوشانده و اسم آن را نشانگاه نامیده اند.

اهالی می گویند خون قربانی باید از قربانگاه سرازیر شده، از جوی و نهر عبور کرده و به نشانگاه برسد.

و من دیدم که خون قربانی از جوی و نهر پیچ و تاب خورده و به چاهی که نشانگاه می نامیدند سرازیر شد.

دور جوی و نهر را با نرده های فلزی عمودی حصار کشیده اند و شرکت کنندگان در این آئین سنتی چندین صدساله در کنار نرده‌ها ایستاده و ماجرا را تماشا می‌کردند.

بعد از ذبح قربانی کم کم مردم به روستا بر می گردند.

ساعت یک ظهر است دوباره با همان پاترولی که ناجی من شده بود به روستا برمی‌گردیم.

در مسیر برگشت به روستا بساط نذر و احسان شربت و سوپ به راه است. هر کدام از ما کاسه ای سوپ می گیریم. چقدر این سوپ خوشمزه و دلچسب بود. آقای راننده پاترول مرا به مسجد جامع می رساند.

فکر می کنم هیچ جوره نمی توانم لطف ایشان را جبران کنم. فقط تشکر می کنم و او می گوید «در دنیا به این اصل معتقدم که انسان ها بهتراست برای همدیگر مفید باشند و بتوانند مشکل کسی را حل کنند.»

یک ساعت در مسجد جامع منتظر می مانم، در آشپزخانه بزرگ مسجد زیلوهای تمیزی پهن شده و ظروف مورد نیاز هم روی زیلوها قرار دارد.

با خودروی نیسان پیکر گاو قربانی را به آشپزخانه آورده و شروع به شقه شقه کردن و تقسیم بندی گوشت و استخوان آن کرده و در بین اهالی روستا پخش می کنند و زنان کدبانوی روستا با گوشت آن کوفته لذیذی درست کرده و نوش جان می کنند.

کد خبر 847558 منبع: فارس برچسب‌ها خبر مهم استان آذربایجان غربی تبریز استان آذربایجان شرقی مجله آداب و رسوم

دیگر خبرها

  • گذر از میانه تاریخ با سفر به روستای انجدان اراک
  • توسعه خط انتقال آب روستای آبخورده شهرستان پیرانشهر
  • میراث فرهنگی اجازه انتقال آب از روستای تاریخی گیسک را نمی‌دهد
  • یک روز ناب در دل طبیعت بکر در چند کیلومتری تهران
  • از اشتغالزایی تا صادرات در روستای چهلخانه
  • استخراج سالیانه ۳۰ هزار تن ماده معدنی منیزیت در شهرستان سربیشه
  • در این روستا یک شب در سال همه کوفته می خورند | مراسم «اوکوز قوربانی» در روستای اسفنجان شهرستان اسکو
  • آسفالت ۴۰۰ هزار متر مربع معابر روستا‌های خراسان شمالی
  • آسفالت ۴۰۰هزار مترمربع معابر روستا‌های خراسان شمالی
  • (تصاویر) ترسناک‌ترین جاذبه‌های گردشگری جهان؛ از قلعه اجنه تا جنگل خودکشی!